فقط برای خودت
 
تازه چه خبر؟
جمعه 8 بهمن 1389برچسب:, :: 10:21 ::  نويسنده : سکوت

 شیوانا تبسمی کرد و گفت: "برای چه این قدر عجله داری!؟"

پسرک پاسخ داد: "می خواهم چون شما مرد دانایی شوم و انسان های شهر را دور خود جمع کنم و با تدریس معرفت به آنها به خود ببالم!"

شیوانا تبسمی کرد و گفت: "تو هنوز آمادگی پذیرش درس ها را نداری!  برگرد و فعلاً سراغ معرفت نیا!"

پسرک آزرده خاطر به شهر خود برگشت. سال ها گذشت و پسر جوان به مردی پخته و باتجربه تبدیل شد.

ده سال بعد او نزد شیوانا بازگشت و بدون این که چیزی بگوید مقابل استاد ایستاد! شیوانا بلافاصله او را شناخت و از او پرسید : "آیا هنوز هم می خواهی معرفت را به خاطر دیگران بیاموزی؟!"

مرد سرش را پایین انداخت و با شرم گفت: "دیگر نظر دیگران برایم مهم نیست. می خواهم معرفت را فقط برای خودم و اصلاح زندگی خودم بیاموزم. بگذار دیگران از روی کردار و عمل من به کارآیی و اثر بخشی این تعلیمات ایمان آورند."

شیوانا تبسمی کرد و گفت: "تو اکنون آمادگی پذیرش تمام درس های معرفت را داری. تو استاد بزرگی خواهی شد! چرا که ابتدا می خواهی معرفت را با تمام وجود در زندگی خودت تجربه کنی و آن را در وجود خودت عینیت بخشی و از همه مهم تر نظر دیگران در این میان برایت پشیزی نمی ارزد!"

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







 
 
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب